« هوالرئوف »
«اللهم عجل لولیک الفرج »
به سر شد روز و چشمم سوی در بود
به دل از دوریش خون جگر بود
تبم می زد به مغز استخوان نیش
طبیبم را زدرد آیا خبر بود ؟
غم هجران و صبر اندر فراقش
زبازیّ قدر ما را ثمر بود !
کمان ابرویش می زد به تیرم
زمژگان و دلم را ، دل سپربود
خط و خال و سیه زلفش ندیدی
چو می گویی دلت بی پا و سر بود ؟...
_______________
هی... نوشت1: می نشینم بر رهش چشم انتظااااار....
مثل یک سکوت خیـــــــــــس...آدینه وار...
هی...نوشت2: طبیبم را زدرد آیا خبر بود ؟... مولا جان!" انا غیر مهملین لمراعاتکم " را بارها خوانده ام ...
ومیدانم که دست دلم را می گیری...اما ببخش دلتنگ بودم:(
هی نوشت3:دلم را نذر نگاه تو کرده ام آقا ! کی می شود که نذر دلم را ادا کنم ؟ :(
***
هی...نوشت4 : بازم صرف نظراز وزن و قافیه بخونید ...
هی...نوشت5:حال دلم خوب نبود تنها زبانحال مناسبش این شعر بود(که مال سال80 هستش)
وگرنه تصمیم گرفتم به توصیه دوستان گوش کنم و وارد وادی غزل نشم...