بازهم,
ابر بی قراری یادت
برشمار روزهای ابری عمرم
روز دیگری
افزود!
بی تو,
آسمان غم گرفته ی قلبم
میزبان یک ستاره هم
نبود!
پای در جاده می نهم بی تو
مقصدم ولی...
حصار دلتنگی ست
خسته ام زروزهای تکراری
خسته ام زخوابهای کبود
خلق احساس من
تنگ است
رنگ اندیشه ام ولی
آبی ست
تا تو را انتظار می کشم,
سبزم
گرچه فرسنگ ها تا بهار باقی ست.
به قول ملکی زاده:«سخته آدم مهمون خونه ای با شه وصاحب خونه رو نبینه!»
اولین پنجشنبه سال ولی بی حضورتو!دلتنگم,دلتنگم مهربانم!دلتنگم از اینکه میدونم دلتنگی!میدونم غریبی,میدونم...
مولای خوبم,مهربانم!این فراق تا کی میخواد طول بکشه ؟تاکی ؟
تا کی باید خطاب به گنبد فیروزه ای درد دل هامو بگم ؟
تاکی ...