سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت...

«هوالرئوف»

من دلخوشم به پنجره ای

که رو به خیال آمدنت

باز می شود...

دلخوش به آینه ای

که در توهم خویش

تصویر کودکی ام را

انعکاس می دهد...

***

خرسندم از این که

سرنوشت باغچه را

به شعربسپارم و قلموی بهار

و خودم

  کوچه های پاییز را

پا به پای پرنده ی باران

قدم بزنم...

***

شادم وقتی

قلمم را در باغچه می کارم

بذرهای نو می روید

و ساقه های سپید شعر

تا خانه ی همسایه

سرک می کشد

و با خورشید شریک می شود

در سایه ای که

از ایوان آویزان شده است...

***

دنیای کوچک من

آغشته به قناعتی ست

که از مادرم آموخته ام

وقتی جیب هایم را

پر از آواز می کرد و پروانه

و به مدرسه  می سپردم...

_________

هی...نوشت 1:...

هی...نوشت 2:

هی...نوشت3: خدایا ! تنها به تو قناعت می کنم...

 


چهارشنبه 92/2/25 12:49 عصربه قلم: سکوت خیس ™            نظر