سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ضیافت...

« هوالرئوف »

از چشمانی که

هم بازی شاپرکند

خوب پذیرایی کنید ...

به سایه هایی

که در این حوالی جاری ست

نور بدهید...

با کهکشان

به لهجه ی دورپرواز ترین پرنده

حرف بزنید...

به پنجره ها خورشید تعارف کنید

و دست فانوس ها را

در دست مهتاب بگذارید...

آواز گنجشک هایی را که

روی انگشت اشاره ام می نشینند

به گوش آسمان زمزمه کنید

و آبی ِ مضاعف را

تکریم...

یک بار دیگر مهمان ها را بشمرید !

چیزی از قلم نیفتاده ؟

یک فنجان غزل

یک شاخه لبخند

و یک نگاه

که مانده به راه...

.

.

.

چیزی از قلم نیفتاده ...

شادی ِبازیگوشی

در دلم ازدحام می کند...

عجب ضیافتی برپاست

وقتی خیال تو می آید...

خیال تو...

__________

هی ...نوشت 1 :عجب ضیافتی...!

هی ...نوشت 2:...

هی...نوشت 3:خدایاااا ! هوامو داشته باش...


دوشنبه 91/10/25 11:26 عصربه قلم: سکوت خیس ™            نظر