سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«یاس نیلوفری...!»

زبان حال مولا:

در هوایت دل غریبی می کند

گل به گلشن ناشکیبی میکند

 

فاطمه دخت نبی !ای یار من!

درتمام زندگی غمخوار من!

 

دشمنت برهردودستم بندبست

بی تو اما ،بال پروازم شکست

 

بی تو من پزمرده ام چون اطلسی

بی تو «چه»شد محرمم از بی کسی

 

یاس من! عطرت خدایی بود یاس

عهد ما را کی جدایی بود یاس ؟

 

یاس من !بی من سفر کردی چرا ؟

چادر خاکی به سر کردی چرا ؟

 

یاس من !بی تو علی پزمرده است

نی ،خطا گفتم که حیدر مرده است

 

یا رب !این نا مردمان پست بین!

وز شراب دنیوی سرمست بین!

 

بین که با دخت نبی چون کرده اند

بر دل حیدر  چرا خون کرده اند ؟

 

یاس هجده ساله ام پرپر شده

گونه ی یاسم چونیلوفر شده

 

بازوی یاسم ببین ، نیلی شده

صورتش سرخ از غم سیلی شده

 

میخ در با سینه ی یاسم چه کرد؟

از چه با حیدر نگفت او،شرح درد؟

 

قامت یاسم درون خاک شد

وز شمیمش،خاک برافلاک شد

 

یاس یعنی فاطمه؛ یعنی بتول

یاس ،یاس ام ابیهای رسول

 

یاس یعنی آرزوهای علی

یاس یعنی یار زیبای علی

 

یاس حیدر!عالمی در پای توست

شاعر بیچاره هم شیدای توست

 

در وجود امدجهان در مقدمت

درعزا گرید کنون اندر غمت

 

شاخه ای از یاس حیدر را به ما

ازسر جود وسخا بخش،ای خدا

 


چهارشنبه 90/1/17 1:11 صبحبه قلم: سکوت خیس ™            نظر