• وبلاگ : سكوت خيس
  • يادداشت : وقتي که خُلق پنجره تنگ مي شود...
  • نظرات : 12 خصوصي ، 56 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 7 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    گاهي بايد بروي لب پنجره خودت را گم و گور کني
    تا شايد کسي بيايد و پيدايت کند . . . !
    پاسخ

    سلام...
    شايد....
    سکانس نهم رو نوشتين و خبر نکردين...لينک يا رفيق هم بالا نيومد...چر؟!
    واقعنيييييييييي؟!
    خب خودمم اصن يه وعضي از اين يه وعضي گفتنا خوشم مياد
    خوشمان آمد که خوشتان آمد :))))))))
    پاسخ

    واااااااااااقععععععععنننننننييييييييي:)
    اصن يه وعضي خوشم مياد:))
    خدايا
    عاشقان را با غم عشق آشنا کن
    دگر غم ها به جز غام عشق رها کن
    تو خود گفتي که در قلب شکسته خانه داري
    شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن
    خدا بي پناهم به جز تو کس ندارم
    اگر عشقت گناه است ببين غرق گناهم
    .................
    مگه ميشه خدا يه بنده اي را خلق کند و هواشو نداشته باشد؟؟
    محاله
    پاسخ

    سلام...
    من اين شعرو خيلي دوست دارم...ممنون...
    البته که محاله....تکرار اين سوال هم به دليل شيريني سواله و ازباب اينکه دلم آروم بشه...
    ممنونم از حضورتون...
    + موج 
    وقتي که خُلق پنجره تنگ ميشود....تسکين نمي دهد مرا
    هيچ غزلي...
    وحتي آن غزل که احساس مرا تسکين ميداد ديگر نيست.....
    رهگذري بود که ميان باد گم شد،غزلي ناتمام گفت و ناپديد شد...

    غزل ناتمامتو تمام کن لطفا.....
    پاسخ

    سلام...
    اوهوم:)
    ضمناموج ديشب نبود...


    سلام....

    دقيقا همينطوره خانم سكوت خيس، معمولا انسانها با توجه به خال درونشون به دنيا نگاه ميكنن...

    دلتون شاد....لحضاتتون معنوي:)

    پاسخ

    سلام...
    دقيقا همينطوره که فرمودين..
    ممنونم...دوچندان براي شما مستجاب...
    اون دومي رو از خصوصي در بيار :دي
    حواسم نبود تيکشو ورنداشتم :))
    پاسخ

    دومي رو از خصوصي درش اوردم:دي
    حواسم نبود اينم عمومي کردم:))))))))))
    ايشالا که يه روزي خلق پنجره گشاد ميشهو نسيم خبري از يار مياره...
    پاسخ

    :دي
    ميديم خياط اندازه ش کنه:)))))
    و تو پشت لبخندي نجيب در قاب پنجره پنهان شده اي...کسي چه ميداند آن سوي دلت آبيست........ولي تو آبي بمان و دنيا را زيبا کن به انتظار سبزت.....
    پاسخ

    بح بح ايموليت بزرگوار...
    سعادت پيدا کردين...فک کنم اثرات دعاي سحرگاهي من بوده:)))))))))))))))))))
    خوشحالم کم سعادتيت رفع شد عزيزم:-*

    و جز سايه اي

    که در امتداد روز...مي شود دراز

    مرور نمي کند کسي

    کوچه را...

    ســـلام....زيبا بود و پر از احساس و نگاهتون به سايه بديع و تامل برانگيز بود.....انشاالله که امروز خلق پنجره شاد باشه و سايه ها رنگين بشند......خــيـلي زيبا بود ....موفق و سلامت باشيد....در امان حق ......


    پاسخ

    ســلام جناب مهاجر گرامي...
    خوش اومدين...
    ممنونم....زيباخوندين....
    سپاس....منتظرقلم زيباتون...پست هاي عالي تون هستيم...
    ممنونم ازدعاي خوب تون...ازحضورسبزتون...
    ياعلي
    سلام . شعرت بسيار به دل نشست ... انتخاب تصاويرتم عالي بود . موفق باشي
    پاسخ

    سلام ....
    خوشحالم...دلت به شعر نشست:دييييي
    قابل نداشته بيد:)
    يوتو ماي دي ير *
    حس وسط امتحانا معمولا اين جوريه ! آأم مي خواد بزنه بيرون ...از همه ي قالبها ولي پنجره ها ....
    پاسخ

    دقيقااااا....مخصوصا که پروژه هاي آدم رو دستش مونده باشه و دو روزم بيشتر وقت نداشته باشه و نخواد بره منت کشي پيش مسئول تحقيقات هيعععععععععع:))

    وقتي خُلق پنجره تنگ مي شود


    و شقيقه اش بالش درد ،

    زيباست
    پاسخ

    زيباخونديد بزرگوار:)
    يه دنيا گل تقديم مهربونيت...
    امروزبازهراخوش بگذره...جاي منو هم خالي کنيد
    سلام عزيزم .. به به مي بينم كه ...
    تفسيرش ترم بعد ارائه مي شه
    پاسخ

    سلااام عزيزم....
    حرف خودمو تحويل خودم مي دي؟!:دي
    ماخودمون تفسير تدريس مي کنيم قنوت جويبار عزيز:)))
    باز کن پنجره ها را که نسيم
    روز ميلاد اقاقي ها را...

    پاسخ

    سلام....
    خيرمقدم...
    حتي اگر يک غزل ِ ناب باشد ؟ :دي
    پاسخ

    غزل ناب حسابش فرق مي کنه:دي
     <      1   2   3   4      >