پيام
*زهرا.م
91/7/15
سكوت خيس
خانه اش دالان داشت
و اتاقي کوچک
از مشبک هاي در چوبي
به درون مي کرد نگاه
کودک همسايه
ميوه هاي سيب ،
سربه زير
متواضع و نجيب
سكوت خيس
و گاه گونه سرخ
از نگاه آفتاب
و لب طاقچه ي کاه گلي ،
کوزه اي پر از آب...
سكوت خيس
بزرگوار پس تصوير چيه؟
شوق وصال...
علفه:))
سكوت خيس
ئـــه ؟:) ي کلام از خانوم شوق وصال:)...ازاين طرفا؟ خوبي؟ خوبن؟:دي
شوق وصال...
سلام :) عجبا ... خبرا ک دست شماس ... راستي گندم زرده- از اين علفا نديدي تا حالا؟! دي:
سكوت خيس
سلام از بنده خانوم شوق وصال:)... وااااا ! شوق وصال؟ چرادست ما؟ خبراي شما دست ما؟ ...علف کدومه اين گندم نارسه:)
شوق وصال...
گندم نارس؟ ما از اينا تو باغچمون داشتيم گندم بود خبر نداشتيم؟:)) واسِ همين ...........؟دي:
سكوت خيس
شما حساب تون فرق مي کنه:دي