پيام
*قاصدك*
90/4/28
سكوت خيس
...پرنده ، عاشق مترسک شده بود...وپيرمرد تازه فهميد...باد سرد مي وزيد...پرنده ، به خود لرزيد...مترسک هنوز، خيره به دشت...و نگاه پرنده را، باز نديد...
كلبه خاطره
آخي...بيچاره پرنده...
سكوت خيس
بيچاره پرنده...