باسلام از شما دوست عزيز دوت مي کنم به وبلاگ من نيم نگاهي انداخته ونظر خود را براي من ارسال کنيد باتشکر
نمي دانم چرا
نرگس هايِ کوچکي را
که در دلم کاشتي
جوانه نمي زند..
سردار شهيد دکتر مصطفي چمران:[گل]...........................................
خــدايـــا![گل]
عذر ميخواهم از اين که بخود اجازه ميدهم که با تو راز و نياز کنمعذر ميخواهم که ادعا هاي زياد دارم در مقابل تو اظهار وجود ميکنمدر حالي که خوب ميدانم وجود من ضائيدهي اراده من نيست و بدون خواستهي تو هيچ و پوچم،عجيب آنکهاز خود ميگويممنم ميزنمخواهش دارم و آرزو ميکنم
تو مرا عشق کردي که در قلب عشاق بسوزمتو مرا اشک کردي که در چشم يتيمان بجوشمتو مرا آه کردي که از سينهي بيوهزنان و دردمندان به آسمان صعود کنمتو مرا فرياد کردي که کلمهي حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمايمتو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتيتو مرا به آتش عشق سوختيتو مرا در توفان حوادث پرداختي، در کورهي غم و درد گداختيتو مرا در درياي مصيبت و بلا غرق کرديو در کويره فقر و هرمان و تنهايي سوزاندي.
تو به منپوچيه لذات زود گذر را نموديناپايداري روزگار را نشان داديلذت مبارزه را چشانديارزش شهادت را آموختي
تو را شکر ميکنمکه از پوچيها و ناپايداريها و خوشيها و قيد و بندها آزادم نموديو مرا در توفانهاي خطرناک حوادث رها کردي و در غوغاي حيات در مبارزهي با ظلم و کفر غرقم نمودي و مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي.
فهميدم: سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيستبلکه در درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلمو بالاخره شهادت است[گل]
از خوندن نوشته هات هميشه لذت مي برم...که چقد ريز به همه چي نگاه ميکني و ي نوشته قشنگ و پرمعني مينويسي...:)