سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جرعه ای کوچ می خواهم...

« هو الرئوف »

هوای کوچه عبوس...

جاده دلگیر است...

و روز ها ،

تکرار را واگویه می کنند...

دلم اندوهناک محبوبه هایی ست

که لبخند خورشید را ندیده می میرند:(

***

از حافظه ی قلمم پاک شده است

هر چه جز واژه های پریش...

ودستانم ،

سخاوت مـــــــــند

لرزشش را به قلب کاغذ می بخشد...

***

جرعه ای کوچ می خواهم

تا

زیر گنبد نگاهت پناه گیرم...

چون پرستویی

که در یک غروب سرد

هجرت می آغازد...

جرعه ای کوچ می خواهم...

جرعه ای...!

کوچ...!

_____________________

هی...نوشت 1: جرعه ای کوچ می خواهم:(

هی...نوشت 2: می خواهم زیر گنبد نگاهت پناه گیرم:(

هی...نوشت 3:خدایااااااااااا ! هوامو داری؟:(

هی...نوشت4: پست "درد که عنوان ندارد"  یه داغون نوشت بود:(((((((((((((...

نوشتم ...شاید اندوه دلم سرد شود...

رمز دادم چون خاطر دوستان برام  « عزیز » بود و

نمیخواستم باخوندنش غبارغم برخاطرشون بشینه...

هی...نوشت5: چون خیلی از دوستان سوال کرده بودند...بهتردیدم این توضیحو بدم...


پنج شنبه 90/12/11 11:51 عصربه قلم: سکوت خیس ™            نظر