• وبلاگ : سكوت خيس
  • يادداشت : اسکناس هاي مچاله
  • نظرات : 6 خصوصي ، 54 عمومي
  • پارسي يار : 11 علاقه ، 4 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    سلام وب خيلي قشنگي داريد. از آشنايي با شما خوشحال شدم. موفق باشيد
    پاسخ

    سلام....
    خوش اومدي خانوم:)
    ممنون...همچنين:)
    + سه نقطه . . . 
    سلام...
    پاسخ

    سلام...
    خوش اومدين...
    خاطره ميخريم به جاش اسکناس نو تحويل ميديم..آي خونه دار آي بچه دار زنبيلو بردارو بيار....
    کاش ميشد يه دونه از اين کوچه ها که تو عکسه هس پيدا کرد و توش هي قدم زد از اينور به اونور تا اين ذهن درگيرم آروم ميشد:(
    آخ سلام يادم رفت
    هنوزم ميگم تو عين ماماناي مهربوني.اين حس همون اول که با ديدن عکست بعدم خودت ديدم بهم منتقل شد..خوش به حال بچه هات درآينده:)
    پاسخ

    ي کوچه ي آروم که هس ميخاي مث بلاي آسموني نازل شي به سرش!:)
    سلامليکممممم آبجي جون بلا:)
    :دي...مهربوني و متانت و....ايناس ديگه چ ميشه کرد(آيکن خودشيفتگي مفرط)
    نظرلطفته دخترم:دي
    چه حسي بدي داره اين فروختن سماور
    و اين اسکناسهاي مچاله شده!
    بازم سلام:)
    پاسخ

    و حس بدتر فروختن خاطره هايي که با هيچ پولي نميشه خريدشون...
    سلام...
    ممنون از حضورسبزتون....


    متن ذيل بخشي از فرمايشات حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي مدظله‌العالي در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران (پاييز 1367) مي‌باشد که در خصوص شش برادر شهيد سرافراز (بختيار،[گل]بهنام،[گل]کاميار،[گل]دلاور،[گل]اردشير [گل]و کوروش[گل] قادرخان‌زاده) و پدر بزرگوارشان: حاج مجيد قادرخان‌زاده[گل] بيان فرموده‌اند:

    «‌... در سنندج پدر بزرگوار و نيرومندي را ديدم از يکي[از] شهرهاي کردستان که شش پسرش در راه خدا شهيد شده بودند و اين مرد، با کمال قدرت و استقامت ايستاده بود و دم از وفاداري به انقلاب مي‌زد. من با همين کلمات معمولي که حقيقتاً کلمات عاجزند از اينکه بتوانند احساسات انسان را نشان بدهند به اين پدر بسيار بزرگوار و مؤمن تبريک و تسليت مي‌گفتم و به او تسلّي مي‌دادم؛ امّا او به من مي‌گفت من احساس نمي‌کنم شش پسر من خونشان هدر رفته و ضايع شده [باشد] چون در راه اسلام شهيد شده‌اند. پسر هفتم او [کاک دارا]هم جانباز است که يک پاي خود را در راه خدا داده که او را هم ما زيارت کرديم...»[گل]

    پاسخ

    سلام....
    ممنون از کامنت ارزشمندتون...
    سلام :)
    اين نوشته ات با بقيه نوشته هات يک فرقي داشت زبونش :)
    بازم دوست داشتني بود :)
    پاسخ

    سلام بانو:)
    فرق يعني...؟:دي
    ممنون:)
    خاطره مي خرند ،اسكناس مچاله مي دهند .
    عالي بود :)
    پاسخ

    عالي خوندي رفيق جون:)
    سلام . زيبا بود . از لحاظ مضمون جديد بود . خيلي قشنگ از اين موضوع عادي شعر ساختي . موفق باشي .
    پاسخ

    سلام...
    آخ که چقد خوبه دوست آدم بهش روحيه بده:)
    ممنون...
    خودت گلي باباچرا زحمت کشيدي:)
    سلام....قلمتون سبز،قامتتون،استوار وافکارتون منورباد.ياحق
    پاسخ

    سلام جناب اقبال...
    خيرمقدم...
    ممنون از دعاي خيرتون...
    دوچندان در حق خودتون مستجاب...
    ممنون از حضورتون و گل هاي زيباتون...
    سلام سکوت عزيزم بسيار زيبا و دلنشين بود. خانه دلم ابري شد. مرسي
    پاسخ

    سلام...
    خوش اومدي....
    نظرلطفته خانوم...
    خودت گلي:)
    سلوووومزجگگگ سکوتي
    از حسش لذت بردم
    خيللللي
    مخصوصا اون تيکه که گفتي بي دانش شد
    ياد سهراب افتادم کِيف کرددددم :)
    پاسخ

    بح بح ...
    سلومزجگگگگگ هاله جون...
    ممنون....
    آخي...خو مگه نمي دوني سهراب فاميلامونه:دي
    سلام
    خاطره مي خريد...
    پاسخ

    سلام...
    ممنون از حضورتون...
    به به:)
    اسکناس چرک و مچالش ميداد خاطره مي خريد:)
    اصلا عالي:)
    پاسخ

    سلام...
    اوهوم ميخوام اسکناسارو نگه دارم باهاش پسته بخرم:دي
    ممنون:)
    سلام
    شايد ديگه تنها نيستم که نميتونم تنهايي بنويسم
    پاسخ

    سلام...
    اينکه خيلي خوبه...خداروشکر....
    اما توجيه خوبي نيست که يارفيق رو به روز نکنيد:)
    + سايه هاي رنگي 
    راست ميگي اين وانت هاي دوره گرد رو اعصاب آدم راه ميرن.مخصوصا وقتي اعصابت مثل من ضعيف باشه.
    نوشته زيبايي بود.ممنون.
    ياد دلتنگي ها و گذشته ها منو انداخت.
    با عنوان "دل خون" آپم.خوشحال ميشم از حضورت.
    پاسخ

    سلام...
    خير مقدم...
    اي بابا ! خدانکنه اعصاب تون ضعيف باشه...
    شما که لينک نداشتين که من خدمت برسم!
    ممنون از حضورتون...
     <      1   2   3   4      >