پيام
* هاتف *
91/10/25
سكوت خيس
يک روز اما...
کودکي ام را آويختم...
به عقربه هاي همان ساعت قديمي...
که راه مي رفت ...
روي اعصاب مادرم...
و رفت....
سكوت خيس
کاش کمي از خرد سالي ام را
...
براي سالخوردگي ام
...
ذخيره کرده بودم...
در جيب ِ کوچکِ کناريِ کوله...
سكوت خيس
سپاس برادر ياسيدالکريم..خواهر مهديه:)
مهديه...
خواهش ميکنم :)
سكوت خيس
الک دولک ...خيلي دلم ميخواست تجربه ش مي کردم...
سكوت خيس
روزگار کودکي برنگردد دريغا :(