آمده ام با عطش سالها
تا تو کمي عشق بنوشانيم.....
............وايسا يه چايي بخورم گلوم تازه شه...بعد ادامه بدم....آهان حالا شد...
دير زماني است که باراني ام
حرف بزن حرف بزن - سالهاست
تشنه يک صحبت طولانيم
محمد علي بهمني
.....
بيا اينم تو بخور توش گل محمدي ريختم...ميدونم تلخه برا همين برات قندم آوردم...
تا حالا ميهمان به اين خوبي ديده بودي...که تو اين گروني انقد از ت پذيرايي کنه...(آيکون سخاوتمندي)
...اين يه نامه محرمانه است بعدا بازش کن...