الهي نامه / حسن زاده آملي
....................................
الهي ! به حق خودت حضور ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده.
الهي ! ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اي و ما هيچ کاره ايم و تنها تو کاره اي.
الهي ! چون تو حاضري چه جويم و چون تو ناظري چه گويم.
الهي ! همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.
الهي ! همه از گناه توبه مي کنند و حسن را از خودش توبه ده.
الهي ! چون است که چشيده ها خاموشند و نچشيده ها در خروشند.
الهي ! عقل و عشق سنگ و شيشه اند ، عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.
الهي ! دل به سوي کعبه داشتن چه سودي دهد آن که را دل به سوي خداوند کعبه ندارد.
الهي ! آن که سحر ندارد، از خود خبر ندارد.
الهي ! آن که را عشق نيست، ارزش چيست.
الهي ! عمري آه در بساط نداشتم و اينک جز آه در بساط ندارم.
الهي ! سست تر از آن که مست تو نيست، کيست.
الهي ! دل بي حضور چشم بي نور است، اين دنيا را نمي بيند و آن عقبا را.
الهي ! تاکنون ديوانه ي فرزانه نما بودم و اينک فرزانه ي ديوانه نما شدم.
الهي !عاشق را با شعر و شاعري و سجع و قافيه پردازي و الفاظ بازي چه کار.
الهي ! کتاب دار و کتاب خوان و کتاب دان بسيارند، خنک آن که کتاب است و کتاب آر.
الهي ! از دردم خرسندم که درمانش تويي.
الهي ! اگر مذنب نباشد، غفار کيست و اگر قبيح نباشد، ستار کيست.
الهي ! اگر بهشت شيرين است، بهشت آفرين شيرين تر است.
الهي ! لذت ترک لذت را در کامم لذيذتر گردان.
الهي ! با ستاري و غفرانت، جزا خواستن کفران است.