باران مي بارد
به حرمت کداممان نمي دانم
اما اين را مي دانم
که قوس قزح پس از باران را خبر از آغازيست
لحظه ي اجابت را درياب ..
التماس دعا
سلام سکوت عزيز...
خيلي هم قشنگ بود نوشتت..
اينجا هم از ديشب يه ريز بارون بود تا صبح خيلي خوب بود:)...راستي اينجا يعني: دزفول:))
قلمت پايدار عزيزم:*
ودوره گردي غزل به دوش /...امروز اينجا هم خيلي بارون اومد....و من با خودم دائما فکر ميکردم...پيغام اين بارون رو کجا خواهم خوند......خيلي زيبا بود و پر از احساس ..... مثل هميشه....متين ...زيبا و پر احساس .....موفق باشيد...در امان حق ...التماس دعا....
? همين که روزي بود
? روزي که رازي بود
? رازي که زوري بود
? زوري که همين بود
نميدونم اين بارون چه راز و رمزي داره که ناخود آگاه همه ور يا بي خود ميکنه يا شاعر يا عاشق .....
در کل همه در به دريم !
با سفرنامه بهشت جهنم به روزم.
من نمي فهمم اين بارون قم بارون مي باره يا شعر:)
اره
غزل که فروشي نيست
غزل ظاهرش از جنس واژه ست
اما ما ميدونيم غزل جنسش يه حريره که که بااون حرفاي دلمون رو،درداي دلمون رو مي پوشونيم....:(
من نا صبور مي شوم
مثل چشمان خيس کوچه اي
که رهگذرش را گـــــــم کرد...