• وبلاگ : سكوت خيس
  • يادداشت : « ها » ي هيچ نفسي دست دلم راگرم نکرد...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 35 عمومي
  • پارسي يار : 11 علاقه ، 2 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    باران مي بارد...خدا نزديک مي شود........
    منم دلم بارون ميخواد.....خدايا بارون لطفا
    پاسخ

    باران مي بارد....به کوچه مي زنم...کاش باران رد پايش را نشسته بود:(
    خدا ! قاصدک بارون ميخواد...ميشنوي؟
    منم سكوت نكردم..............
    پاسخ

    چي گفدي؟
    به کي گفدي؟
    ازش مي پرسيدي :آيا او را نديده است...
    ديشب زير بارون كلي قدم زدم... نفس كشيدم... اما نباريدم........................
    پاسخ

    واااااااي عاشق بارونم....
    اما قول نميدم وقتي بارون مي باره من سکوت کنم...
    سلام زيبا بود خيلي
    باران مي بارد خدا نزديک مي شود... نزديک تــــر...
    پاسخ

    سلام...
    ممنونم...
    نزديک تر...مي نشيند....همين جا...کنار دلم...ومن آهسته مي پرسم:
    « آيا او را نديده است...؟ »

    باران مي بارد

    و تو زيبا مي شوي

    مثل گلدان شمعداني مادر

    که خود را به باران سپرده است...

    پاسخ

    سلام اخوي گرامي...
    ممنون از تشويق تون...:)
    نظرلطف تونه...


    سلام خيلي زيبا بود مخصوصا قمت دوم شعر

    و از همه زيبا تر عنوان شعر خيلي زيباست

    و مخصوصا که باران هم ببارد ( مثل اينجا ) و عاشق شمع داني خيس باشي و گنجشککان خيس رو در باران بهار ديده باشي

    اونوقته که خواندن شعرتون دلنشين تر مي شه

    پاسخ

    سلام...
    ممنون...
    بله ديروز قم هم باروني بود...وگلدان شمعداني توي حياط زلااال مثل بارون...وگنجشک هاي خيس پشت پنجره...
    ممنونم...


    ســـــــــلااام....نوشته هاتون خيلي بارونيه...خـــــيـــلي زيــــــــــبـــا ..اما ســــــوزنــاک ........

    خـــيلي زيـــــبا و گـــيـرا نوشتيد ...وشميم نجيب شمعداني/احساس ترک خورده ي روحم را/بيدار مي کند....

    انشاالله قلم زيباتون يه روزي ـهرچه زودترـ بنويسه....آي مردم آي مردم...موعود دلها آمد....آمـــــد...

    موفق باشيد و پاينده....التماس دعا ازتون.....


    پاسخ

    سـلام جناب مهاجر گرامي...
    بله بارونيه....اما نگاه زيبا بين شماست که زيبا مي بينه...
    ممنونم از لطف تون....
    وتشکر از دعاي خوب تون...انشاالله...
    ممنونم که تشريف آوردين....
    دعاگوتون هستم....والبته نيازمند دعاتون...
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ شنبه 26 فروردين 91 نوشته (« ها » ي هيچ نفسي دست دلم راگرم نکرد...) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام جناب عابديني...
    ممنون از لطف تون بزرگوار...
    وچشم در چشم ياد تو
    گرم مي شود وجودم...
    هيچ گله اي از هيچ سرمايي ندارم

    پاسخ

    يه احساس لطيف و بزرگوارانه...احسنت عزيزم...عالي...
    اما من چشم در چشم تو بايد ازدلتنگي هايم بگويم:(

    به استقبال مي آيم


    رهـــــــا...از تيرگي هر چتري...

    پاسخ

    به استقبال...؟
    به کدام شاهراه...؟:(
    سلام .
    چه قدر همه تشنه ي بارون بوديم .. اين بارون بهاري احساس همه رو خيس كرد .. شعرها چه زيبا شكوفه كردند
    ...به به چه شعري گفتم :دي (آيكن خودشيفتگي مفرط! )
    پاسخ

    سلام...
    اوهوم...من که وقتي بارون مياد حالم ديدني مي شه...هيعععع....
    به دوستت رفتي ديگه (ايکن خودشيفتگي رو ميگم:دي)
    سلام
    حال اون گنجشک خسته ي خيس رو دارم
    کجاست اون شانه ي مهربان
    دعام کن
    پاسخ

    سلام...
    منم همينطور...:(
    اوهوم...چشم عزيزم....ومحتاج دعاتم...
    سلام مهربانم...اينجا باران ميبارد...نرم نرمک...
    جايت خالي...
    پاسخ

    سلام عزيزم...
    حال و هواي اين جام باروني بود...
    خوش بحالت...
    زلال باشي....مثل بارون...
     <      1   2   3      >