وبلاگ :
سكوت خيس
يادداشت :
واژهايم در التهاب عجيبي نماز باران مي خوانند...
نظرات :
16
خصوصي ،
27
عمومي
پارسي يار
: 4 علاقه ، 4 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حامدگودرزپور
غروب
از گوشه ايوان آويزان شده است
ولي هميشه غروب نمي ماند
دست کودک همسايه
به خون بادبادکي آلوده ست
که در يک روز طوفاني...
اگر چه تمثيل زيباييه ولي من منظورتو رو نمي فهمم
در آخر سلام به شما زيبا بود و ميد که با نماز بارانتان دلتان باراني شود
پاسخ
سلام ...
کودک همسايه بادبادکش رو يه روز طوفاني هوا مي کنه...و سرنوشت بادبادک در دست طوفان:(
ودست کودک همسايه به خون بادبادک آلوده ميشه...
اميدوارم تونسته باشم منظور رو برسونم...