سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دست به جای « ترنج » بریدن ، رسمی تازه نیست...

« هوالرئوف »

تن پوشی از شکوفه های   " ابریشمین "

برتن شاخسار...

وچمن ،پر از چهچه و چلچله...

وهرگوشه دشت

  "شکارگاه "  یک شکوه

یک شاهکار ؛

 " اسلیمی " هاسربر گوش هم آورده ،

اسرار زمزمه می کنند...

و "  بته جقه " ها که نه ،

همان   "سروهای خمیده " که سر بر سر زانو نهاده اند ،

دراندیشه ؛

که حتی کوچه های  " شاه عباسی " هم

به مقصدی نمی رسند...

ودست به جای " ترنج "  بریدن ، رسمی تازه نیست !

***

***

" تار  " ..."  پود "... " تار "...

لحظه های زندگی اش را  "گره "می زد

بر  " طره " ی دلدار ،

دختر قالیباف !

ورد پای دل بود بر  "دست بافته اش "

نه سایه روشن رنگ...

بادست بافته اش " حاشیه  "می زد

برکتاب زندگی

ویادگاری روزهایش را

بر  "دار " می نوشت ...

نه بر دیوار ؛

دست به جای ترنج بریدن ، رسمی تازه نیست !

بر روی دل بافته اش

آهسته گام بردار !

_______________

هی...نوشت 1: اون دختر قالیباف من نیستم...

اما بی شباهت به اون هم نیستم...

اون دست بافته ش ،دل بافته ش بود

ومن ،دست نوشته م ، دلنوشته م...

هی...نوشت 2: دلم بارون میخواد...:(

هی ... نوشت 3: خدایااااااا ! هوامو داری ؟:(

 


دوشنبه 91/1/7 10:2 عصربه قلم: سکوت خیس ™            نظر