سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خیال ِسبز

« هوالرئوف »

چکه چکه التماس

می چکد از دستش ،

تداوم بغضش را

به هق هق ی سرخ

وصله می زند ،

بریده...بریده

تمام راه ها را

که تو مقصدشان نیستی

بی راهه خطاب می کند ،

می گریزد

از فاصله هایی

که دوری ات را

وساطت می کنند

و پناه را

از تو اجازه می گیرد

دلم  را می گویم !

ضمانتش می کنی ؟

***

باز می کند

سجاده اش را

رو به آفتاب ،

لحظه های زمین گیر را

خط می زند...

دست آسمان را می گیرد ،

دلتنگی اش را با اشک افطار می کند...

با جبرئیل هم سفره می شود

و از مهربانی هایی

که تو معنی کرده ای

سهمش را بر می دارد

یک تکه نگاه

که با تلاوت نامت

متبرک می شود...

دلم را می گویم

خیال می کند

روبروی ضریح ات ایستاده است...

 

___________

هی...نوشت 1: السلام علیک یاامام رئوف...

هی...نوشت 2: دوباره خیال برش داشته ،دلم را می گویم...:(

هی ...نوشت3 :حاجت خودم هیچ...دلم هیچ...لااقل حاجت چشمانم را روا کن...

 

 


شنبه 91/10/23 1:0 صبحبه قلم: سکوت خیس ™            نظر